از کربلا تا کربلا
به یاد فکه و مجنون
و یا شلمچه ی گلگون
نوشته ام سخنی کز دلم شده بیرون
شلمچه کربلا دارد
شلمچه ناله ها دارد
که تفسیری بود از عشق
همان عشق درخشان را
نشستم بر روی خاکش
و سر بر زانوان غم
در کناری بر روی خاک شهیدان ناله ای دیدم
که عشق پاک تفسیرش بود اینجا
از آن گلهای پرپر گشته ی خونین
شنیدم در کنار موجی از غمها
میان خاک و خون فریادشان هر لحظه می گوید
حسین جانم برای یاریت این جان ناقابل بیاوردم
شوم لبیک گویت ای حسین جان (ع) در ره دینم
بگشتم حامی قرآن، همان قرآن جاویدان
و حامی امامم آنکه پرچمدار توحید است
پیامی از ابالفضل (ع) است این فرمان
خدا داند چه غوغایی در این دلها بپا کردی
قلوب ما بود مملو از گرمای ماتمها
و تا هست تمام هست ها باقیست
چراغی در ره عشق و محبت روشن است اینجا
که در تسخیر عاشورا تمام لحظه های عالم امکان نمودار است
واین راهی است پا بر جا
که باشد جلوه ای از نور عالم تاب ربانی عاشورا